سفر

اگه تو از پیشم بری سر به بیابون می ذارم
هر چی گل شقایقه رو خاک مجنون می ذارم
اگه تو از پیشم بری من خودم و گم می کنم
یه عمر تو رو شرمنده حرفای مردم می کنم
اگه تو از پیشم بری دل رو به دریا می زنم
غرور خورشید و با برف آرزوها می شکنم
اگه تو از پیشم بری کار من آوارگیه
خلاصه شو واست بگم که آخر زندگیه
اگه بری شکایت تو رو به دریا میکنم
شقایقای عالم و من بی تو رسوا میکنم
اگه تو از پیشم بری زندگی خاکستریه
فرداش یکی خبر می ده دلت پیش دیگریه
اگه تو از پیشم بری شمعدونیا دق میکنن
شکایت چشم تو رو به مرغ عاشق میکنن
اگه بری پرستوها از زندگیشون سیر میشن
آهوا توی دام صیادای پیر اسیر می شن
اگه بری دریا پر از اشک و نیاز ماهیاس
شبای شهرمون مثه چشمای عاشقت سیاس
اگه بری یه شب تو خواب دریا رو آتیش می زنم
نردبون آسمون و با هر چی نوره می شکنم
اگه بری پروانه ها شمعا رو خاموشن میکنن
قناریای قفسی دل و فراموش میکنن
اگه بری پلک گلا از غم عشق تو تره
یکی مثه من دلش از چشمای تو بی خبره
اگه تو از پیشم بری پنجرمون بسته میشه
یه دل با صد تا آرزو از زندگی خسته میشه
اگه بری مجنون دیگه از من و تو نمیگذره
نرو بذار ببینمت باز از کنار پنجره
اگه بری من می مونم با بازی های سرنوشت
که من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
اگه بری به آسمون شب شکایت میکنم
یه شب می شینم با خدا تا صبح خلوت میکنم
اگه بری پرنده ها بر نمی گردن به لونه
بی تو کدوم پرنده ای راه خودش رو می دونه
اگه تو از پشم بری تو ابرا غوغا میکنم
برای مردن گلا بهونه پیدا میکنم
اگه تو از پیشم بری یاسا ترک بر میدارن
شبنما رو گل رز مگه حتی طاقت میارن
اگه بری مردم منو به هم دیگه نشون می دن
می پرسن از همدیگه که چی راجع من شنیدن
اگه بری همه میگن عشق من و تو هوسه
بمون با هم نشون بدیم که عشق ما مقدسه
اگه بری می لرزه فرهاد و ستون بیستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پیشم بمون
اگه بری می گن دیدی این آخر و عاقبتش
ما هیچ کدوم و نمی خوایم نه رنج و نه محبتش
اگه بری نمی دونن شاید واست خوشبختیه
نمی دونن لذت بعضی خوشیا تو سختیه
اگر چه وقتی تو بری دیگه من و نمی بینی
اگه بخوای هم می باید تا فصل محشر بشینی
اما تورو جوون خودت که از همه عزیزتری
با یک نگاهت منو تا اوون ور دنیا می بری
اگه میشه بری یه جا به آرزوهات برسی
یا که دور از چشمای من قلب تو دادی به کسی
برو منم با یاد تو زندگی رو سر میکنم
گاهی به اشتیاق تو قلبم و پر پر میکنم
عیدا که شد عشق تو رو تو قلب هفت سین می چینم
با اینکه رفتی باز تو رو کنار هفت سین می بینم
غصه نخور دنیای ما سمبل بی وفاییه
هر چی من و تو می کشیم تقصیر آشناییه
راستی اگه بخوای بری این جوری طاقت می یارم
خودم باید دست تو روتو دست غربت بذارم
 اگه بری دنبال تو میام تا اوج آسمون
اون وقت می بینم همه رو پس تو نرو پیشم بمون
دلت می خواد اگه یه روز بدون من می رفتی یه جا
دنبال مهربونیات آواره شم تو کوچه ها
اگه بری یه وقت میای می بینی مریم نداری
اون وقت باید دسته گل و رو خاک مریم بذاری
اگه بری بیدای مجنون و پریشون می کنم
سقف دل و بر سر آرزوها ویرون میکنم
 اگه بری اینجا یه دل بمون که صاحب اون مریمه
اگه بری دعای من بازم می یاد پشت سرت من به فدای تو و عشق تو و فکر سفرت 
 

کسی که برای اینکه مال تو باشه واسش دویدی... کسی که بودی تا باشه... کسی که با اون نگاه اولش عشقو ، عشق پاکو تو وجودت احیا کرد... کسی که دونه دونه نفسات به عشق وجود پاکش بالا میاد... کسی که بهش عادت کردی... کسی که با صداقت بود باهات... کسی که تازه احساس کردی بهش رسیدی و ... کسی که... و حالا لحظه ها ، ثانیه ها تهدیدت می کنن... داری می بینی که سرنوشت با همه بی عدالتیش می خواد اونو ازت بگیره ... و از این هم دور تر ببره... جایی که دیگه دستت بهش نمیرسه ... و هنوز با خودم فکر میکنم اون لحظه من چی کار می کنم و الان سرنوشت با همه بی عدالتیش اونو ازت گرفته و دور تر برده . چیه ؟ ساکت نشستی ؟ دیدی اون لحظه هم ساکتی؟ دیدی هیچ کاری نکردی!؟ همه حرفها الکی بود. نه؟

اگه از یاد تو رفتم... اگه از یاد تو رفتم .....اگه رفتی تو زدستم.... اگه یاد دیگرونی ...من هنوز عاشقت هستم ....با وجود اینکه گفتی ...دیگه قهری تا قیامت..... با تموم سادگی هام/ گفتم اما.... به سلامت .....شاید این خوابه که دیدم ...هر چه حرف از تو شنیدم .....قلب ناباور من گفت من به عشقم....نرسیدم! پیش از این نگفته بودی ... غیر من کسی رو داری...... توی گریه توی شادی ....سر رو شونه هاش بذاری .......تو رو می بخشم و هرگز........ دیگه یادت نمی افتم.... برو زیبای عزیزم ... تو گرونی ... من چه مفتم If you forget me...if you forget me, if you leave me, if you are for others...I love you yet despite that you said you huff with all my purities for ever/I said but...bye! May this is just a dream...what I heard from you my beliefless heart said I didn't receive to my love! You didn't say before...that you have another one in your laughing in your crying except me...if you rest your head in my shoulders I forgive you and never remind you...go my beautiful darling...you are expensive ...I am gratis

زندگی یعنی بازی:سه ....دو.....یک!سوت داور......بازی  شروع شد!!!دویدی،دست و پا زدی،غرق شدی،دل شکستی،عاشق شدی،بی رحم شدی،مهربان شدی،بچه بودی،بزرگ شدی،پیر شدی،!!!سوت داور---!---بازی تمام شد.....زندگی رو باختی!!!به همین سادگی!!!

دلم برای کسی تنگ است

دلم برای کسی تنگ است...

 

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است…

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …

دلم برای کسی تنگ است ه با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند…

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد…

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد…

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست…

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده…

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است…

دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است…

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است…

دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است…

دلم برای کسی تنگ است که محرم اسرار است…

دلم برای کسی تنگ است که راهنمای زندگیست…

دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند…

دلم برای کسی تنگ است که دوست نام اوست…

دلم برای کسی تنگ است که دوستیش بدون (( تا )) است…

دلم برای کسی تنگ است  که دل تنگ دل تنگی هایم است…

دلم برای کسی تنگ است

معنای عشق

ببین که چگونه لبهای ساکتم در شهوت بوسیدن لبهای معصوم تو سکوت کرده اند ، شاخه گل سرخی به روی چشمانت میگذارم و با چشمانی بسته برای اولین بار تو را میبوسم ، آن هنگام که هر دو در شهوت تن غرق بودیم دیدی که خداوند میخندید ، خداوند خوشحال شده بود ، خداوند خوشحال شده بود . پس بیا نترسیم و تا ابد لبهایمان را به هم گره بزنیم تا ابد   . ای تنها منجی من ، مرا تنها مگذار ، اگر آسمان شوی برایت زمین خواهم شد تا به رویم بباری ، برای چشمان معصومت نگاه خواهم شد و برای گوشهایت صدا ، برای نفسهایت گلو خواهم شد و در رگهایت از خون خود خواهم دمید ، و پس از مرگت نیز برای جسد ت کفن خواهم شد ، مرا تنها مگذار ، مرا تنها مگذار  .  روزی که خداوند تو را می آفرید از او زمان مرگت را پرسیدم ! میدانی چرا ؟ برای اینکه پیش از تو بمیرم و هیچ گاه مرگت را نبینم . میخواهم تا همیشه برایم زنده باشی تا همیشه  .  تو دیگر تنها نیستی ، خانه ای خواهم ساخت برایت ، از استخوانهایم برایش ستون و از پوستم برایش سقفی ، قلبم را با برق شکاف میان سینه هایت میشکافم واز گرمی خون رگهایم برای شبهای تاریک تنهاییت آتشی می افروزم و تا همیشه در کنارت میسوزم تا همیشه  . . . و در عوض فقط از تو میخواهم گونه های خیسم را پاک کنی   :'